سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آلونک
کلمات کلیدی مطالب
نویسنده: مسعود گرجی - یکشنبه 91/9/19

آشیانه ی  روی درخت وسط حیاط  هر ساله میزبان دو پرنده زیبا بود که عاشقانه می آمدند و پس ازمدتی با چند جوجه ناز و قشنگ می رفتند . و من به آمدن و تلاش های روزانه شان عادت کرده بودم.

یک روز گربه ای تپل مپل که محل آشیانه را کشف کرده بود ، از درخت بالارفته و تا اومدم که به داد جوجه ها برسم.............  خلاصه خاطره بدی برام به جا گذاشت .

از اون به بعد وقتی آقا یا خانم گربه  وارد حیاط می شد بدون اینکه دلیلشو بدونه مورد حمله اینجانب قرار می گرفت و برای فرار از هر دیواری بالا می رفت ، اما سُر می خورد ومی افتاد پایین ، و کلی به من و خودش زحمت می داد تا راهی پیدا می کرد.

 بلاخره تجربه نشون داد که زاویه بین درب ماشین رو  و دیوار حیاط  بهترین گزینه برای فرار از دست من گربه آزار است.

بنابر این از اون به بعد هر موقع می اومد یک استراحتی توی باغچه بکند ، من دنبالش می کردم و اونم با سختی از همون محل همیشگی خودشو بالا می کشید و می رفت ، و دیگه هر دومون به این تعقیب و گریز و همان محل فرار عادت کرده بودیم.

یک روز وقتی در حیاط رو باز کردم تا ماشین رو ببرم بیرون  متوجه حضور دوستمون شده و به سراغش رفتم . اون هم طبق معمول به طرف زاویه بین درب و دیوار دوید ، اما چون در باز بود از زاویه خبری نبود و به وسیله  یک لنگ درب پوشانیده شده بود.

حالا تصور کنید جناب گربه درست وسط درب باز ایستاده و بجای فرار به بیرون ، با نگرانی به دنبال همون زاویه همیشگی می گرده!!!!!

احساس می کنم گاه حال و روز خودمونم  بهتر از این نیست


نویسنده: مسعود گرجی - یکشنبه 91/9/5

همین.


کدهای اضافی کاربر :


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 12964