نویسنده: مسعود گرجی - جمعه 85/12/11
اولین بار که رویا را از خانه دل بیرون انداختم
و زمانی که در لباس حقیقت برگشت
گول خوردم و او را پذیرفتم.
دومین بار وقتی بیرونش راندم و در لباسی دیگر از حقیقت برگشت
گول خوردم و پذیرفتم
سومین بار نیز............
اما امروز وقتی می بینمش که اصرار دارد در رنگ دیگری از لباس حقیقت رخ نمایی کند
می شناسمش ،
لبخندی میزنم ،
و باز …….
………