دیروز که وارد این محیط مجازی شدم
از اینکه میتونستم پشت یک آی دی قایم بشم و بدون اینکه کسی منو بشناسه حرف دلمو بدون هیچ سانسور و یا خود سانسوری بزنم ، احساس رضایت می کردم
بین من و دیگران هیچ وابسطه گی وچود نداشت و مثل مسافرانی بودیم که از کنار هم می گذشتیم ،
پس بدون هیچ ملاحظه ، صحبت می کردیم
نگران از دست دادن نبودم ، چون هنوز احساسٍ داشتنی بوجود نیامده بود
نگران مخدوش شدن دوستی ها نبودم ، چون هنوز دوستی ای شکل نگرفته بود
نگران مورد بی احترامی قرار گرفتن نبودم ،
چون هنوز در اینجا هویتی نداشتم که بهش بر بخوره
هراسی از جدل نبود ، پس نیازی به گارد دفاعی هم نداشتم
کلام دیگران تنها یک نظر بود و مرا آزار نمیداد ، چون هنوز متوقع نبودم
حتی نگران ترک کردن نبودم ، چون تعلقی وجود نداشت
و این ، نوعی سبکی در بحث و گفتگو
و اجازه کندوکاو در افکار خود را بهم میداد
لذتی که در گفتگو ها احساس می شد ، ناشی بود از یافتن یک فرکانس برای محک زدنٍ گیرنده های خودم ،
بدون اینکه فرستنده جای عمده ای از ذهن را پر کرده و اصل دریافت را تحت شعاع قرار داده باشد
..............
امروز در این محیط مجازی دوستانی دارم
که نبودشان دلتنگم می کند
و تاخیرشان نگرانم
وقتی که موضوعی را مطرح میکنم انتظار پاسخ شان را دارم
اما
از هرکدام در ذهن خود تصویری دارم که کلامشان نباید با آن تصویر نا همگون باشد
توقع دارم که حرف هایم را درک کنند
مرا بفهمند
و با من طوری صحبت کنند که نرنجم
آخر من اینجا برای خودم هویتی دست و پا کرده ام
و ترس از دست دادنش را دارم